هی روزگار-کارآفرینی ، سپاه و پیامبر

ساخت وبلاگ

تذکر : این مطلب پر است از به این درو آن در زدن . لطفا اگه خیلی بیکار هستید هم نخونید و به جاش برید بخوابید تا کمی از این دنیا ( خاورمیانه ) رها بشید.

صدا و سیما پر شده از این مطلب که اگه کار نیست تقصیر حکومت نیست مردم و جوان ها خودشون باید کار آفرینی بکنن.

جمله معروف که : کار هست غیرت نیست .

بعد برادران رزمنده و انقلابی می آیند و می گویند که ببینید ما آمدیم و انقلاب کردیم شما جوانهای امروزی چه غلطی کردید . همه جوان های امروزی تنبل هستند.

از یک طرف نمی گذراند جوان ها کار کنند و برای توجیه دخالت نظامیان در اقتصاد غیرت و روحیه مبارز خود را دلیل می آورند که همانطور که ما آنجا موفق بودیم در هر زمینه موفق می شویم . ( خوب معلومه دیگه برادر من وقتی تو با زور داری در رو به روی می بندی بقیه چه کنند؟)

خیلی جالب هست که محسن رضایی می گه : نظامی ها کار خودشون رو درست انجام دادن اقتصادی ها به جای گیر دادن به ما بروند کار خودشون رو درست انجام بدن به ما چه کار دارند. 

من واقعا از خودم شرمنده هستم که چرا دوبار به همچین آدمی رای دادم . این فردی که اصول اولیه یک سیتستم رو نمی فهمه و نمی دونه که آقا مگه میشه اینها از هم جدا باشند ؟ وقتی تو داری در منطقه ماجراجویی می کنی خرج تیر و تفنگ ات رو خودت در میاری یا داری از بودجه مملکت خرج می کنی ؟ پولی که قرار بوده برای رفع بیکاری و بهبود معیشت مردم خرج بشه تحت عنوان کذبِ امنیت خرج ایدئولوژی ها و سیاست های پوچ آقایون میشه .

من اینهمه تاکید بر کارآفرینی رو بدون فراهم کردن زمینه اش رو نمی فهمم . کشورهای دیگه اگر روی کارآفرینی تبلیغ می کنن برای این هست که از کارآفرینی و مالیاتی که میگیرن دولت هاشون تغذیه می کنن اما اینجا چی ؟ اینجا پول نفت و همه ی اینها هست و در نتیجه حکومت به کارآفرینی مردم نیازی نداره و درنتیجه نیازی نمی بینه که مردمش کار آفرین باشن . در ضمن خودشون هزار جور راه برای سیراب کردن خودشون و تغذیه ماشین جنگی و تبلیغاتی شون دارن . خودشون کار می کنن خودشون به خودشون وام میدن و بزرگترین بنگاههای اقتصادی دست اونها . اگر هم دارن از بیکاری جوون ها و ورشکسته شدن بنگاههای کوچک حرف می زنن صرفا یک سوپاپ اطمینان هست و جنبه نمایشی و تبلیغی داره . وقتی پول دارن چه نیازی به مردم هست . با تبلیغ کار آفرینی هم از بار مسئولیت های خودشون شانه خالی می کنن و توپ رو به زمین مردم می اندازند. مثل پدری می مونه که نه به بچه اش کمک می کنه که کسب و کاری راه بندازه و نه راه رو فراهم می کنه . قبلا یک کمکی می کرد الان میگه ببین پسر همسایه خودش کار می کنه و چقدر زرنگ هست ببین استیو رو ببین مارک رو چقدر زرنگ هستن . بعد هم میگه پسر من تنبل هست و کاری از دستش بر نمیاد . اوضاع وقتی بدتر میشه که بچه های این خانواده مثل گرگ به جان هم بیافتند و از انسانیست بویی نبرند . 

کلا این انتظار که مردم با نصیحت و پند و اندرز خوب می شوند غلط هست ! اگر پند نتیجه مستقیم و سریع داشت پیامبران صلاحیت بیشتری داشتند ولی با این همه تلاش نتیجه ی 124 هزار پیامبر را می بینیم . پس باید نظام حاکم و قانون ها مردم را به صف بکشد ( البته این رابطه ی مرغ و تخم مرغی داره و نمی توان گفت کدام اولی هست . چون مردم در نهایت قانون گذار هستند ) . از قوانین اولیه فیزیک هست که جهان به سمت افزایش آنتروپی ( یا به قولی افزایش بی نظمی )حرکت می کند و نمی شه با توصیه کاری کرد و گفت سیستم خودت خوب باش و منظم بشو ( البته من نقش توصیه رو انکار نمی کنم ، توصیه به خودی خود کامل نیست مساله انی است ! ). تا انرژی مصرف نشود هیچ سیستمی به خودی خود به شکل دلخواه ما در نمی آید . اصول اولیه جهان نوین قانون مدار بودن آن هست . قانون هم به قول رضا امیرخانی در کتاب "نشت نشا"راه هست . قانون در ایران بن بست هست نه راه .

اجازه بدید از پیامبر و قوانین اش براتون بگم :

قوانین پیامبر مثل یک آیه شان نزول داشت . یعنی وقتی می گفت ربا حرام هست  ، کاربرد عملی و عینی داشت . در مکه هیچ امکان زراعتی نبود و لاجرم شما باید تجارت می کردی . این برای کسی که پول داشت بد نبود ولی وقتی کسی یتیم و بی پول بود لاجرم باید قرض می کرد و الا می مرد . برای همین وقتی قرض می کرد طرف می گفت این به هر صورت به این پول نیاز دارد و می گفت من می دهم پول را ولی به شرطی که برای من چند سکه اضافه تر بپردازی و یا اگر با تو سرمایه گذاری می کنم بدون توجه به سود و زیانِ معامله باید به من سود بدهی . این می شد که وقتی یک پولی قرض می گرفت و شکست می خورد این احتاج اش بیشتر می شد و باز ربا می کرد و در نهایت از پرداخت بدهی ناتوان می شد و طلبکار به او می گفت در ازای بدهی ات بیا برای من کار کن و اینطوری طرف رسما برده طلبکار می شد و این برده بودن نسل اندر نسل ادامه می یافت . این مطلب از کتاب NO GOD BUT GOD  ( لااله الالله ) گفتم که نوشته رضا اصلان هست. مثلا قصاص برای این بود که : در زمان قبل پیامبر وقتی کسی مثلا چشم کسی را کور می کرد قبیله طرف مقابل می آمد نه تنها چشم طرف بلکه گوش خودش و کل قبیله و طایفه را اگر می توانست می برید و حساب و کتابی نداشت . پیامبر گفت آقا اگر یک چشم از تو رفته تو تنها می توانی یک چشم و فقط چشمِ مجرم را کور کنی نه دایی و عمه اش را . حکمت قصاص همین هست که چشم در برابر چشم نه بیشتر . اگر قصاص اینطور گفته شود باور پذیرتر هست . همه چیز باید در بستر تاریخی خودش مطرح شود والا مساله لوس و بی معنی می شود و همین می شود که خیلی ها از اسلام و قوانینی که در زمان خود بسیار مدرن بود سو استفاده می کنند برای توجیه جنایات خود . قوانین باید به روز باشد باید مبتنی بر علم و تجربه بشری باشد . بدون در نظر گرفتن ظرف نمی شود هر مضروفی را در آن چپاند.

پی نوشت : ببخشید که فرصت خواب رو گرفتم  امیدوارم ارزش این بی خوابی رو داشته بوده باشد . این دو تا کتابی که معرفی کردم بهتر از متن من هستند . در ضمن اینهمه تند نیستند که حالتون رو مثل متن من خراب کنن شیرین هستند. :-)

عکس های نمایشگاه کوچه های بنی هاشم اورمیه...
ما را در سایت عکس های نمایشگاه کوچه های بنی هاشم اورمیه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5mjavadamd بازدید : 315 تاريخ : سه شنبه 10 اسفند 1395 ساعت: 12:09